اسلام سیاسی گونهای از جهانبینی است که خواستار اجرای شریعت و دین در سطح جامعه میباشد. اسلامسیاسی بدنبال اینه که عرصه جامعه را دینی کنه. این طرز فکر یک گرایش بسیار جذاب در سطح جهان اسلام هست و بسیاری از مردم کشورهای اسلامی عمیقا تحت تاثیرش هستن. این دیدگاه در حقیقت واکنشی هست به مدرنیسم غربی و فشارهائی که مدرنیته و نوسازی به سبک غربی به سنت ها و پایه های جوامع اسلامی وارد آورده. اما جالب اینه که از لحاظ روش شناختی و فلسفی، اسلام سیاسی از پارادایم های غربی سرچشمه میگیره و بویژه باید ریشههای اون را در نظریات شرقشناسانه جستجو کرد. شرقشناسی به عنوان یک نوع نگاه به مسائل اجتماعی، گونهای نظریه هویت محور هست که بنیانگذاران و کامل کننده های اون غربی هستن. در نظریات شرق شناسانه، شما ابتدا هویت طرف مقابلتون را تعریف میکنید سپس با روشن کردن تفاوت هاتون با اون، مشخص می کنید که چه کسی هستید. پس تا طرف مقابلی وجود نداشته باشه، نمیدونید کی هستید.
این نظریه به گونه ای ناخودآگاه وارد سامانه هستی شناسی جهان مسلمان شده و در اندیشه و درون بسیاری از مسلمانان نهادیده هست. جهان اسلام با نگاه به غرب، ویژگیهای متفاوتی را نسبت به فرهنگ لیبرال برای خودش معین کرده و حالا سعی میکنه که با غیریتسازی بیشتر نسبت به غرب، تصویر روشنتری از ویژگیهاش پیدا کنه. از دید من، جهان اسلام در کوران جهانیسازی و جهانی شدن، خواه ناخواه ناخواه یکسری ویژگیها را برای خودش معین میکنه و با افزایش شناخت از خودش، نیروهاش رو برای حفظ حیات فرهنگیش در برابر موج فرهنگ جهانی بسیج خواهد کرد. آینده جهان اسلام، بازگشت بیش از پیش به بومی گرائی، و ارزشهایاسلامی خواهد بود.